عرفان و مراحل کمال به سوي الله (1)


 

نويسنده: دکتر نسرين توکلي (1)




 

چکيده
 

هدف از اين مقاله بررسي مراحل سير و سلوک است. روش پژوهش کتابخانه اي است. آنچه که مطرح مي شود اين است که: در اين بخش از عرفان«سالک» براي اينکه به قله بلند انسانيت يعني توحيد و بقا برسد، بايد مسيري را طي کند، که اين مسير به چند مرحله تقسيم مي شود و در طي اين مراحل، حالاتي براي او پيش مي آيد. و در مسير سلوک، از يک طرف تلاش و سعي سالک و از سويي ديگر موهبت الهي، سالک را در اين راه پيش مي برد البته براي طي اين مراحل نياز به يک انسان و استاد کامل هم مي باشد، که قبلا خود اين مراحل را طي کرده باشد و از مراحل راه اطلاع داشته باشد، که سالک را از خطر گمراهي و انحراف باز دارد. رهبر (در طي سير و سلوک) در ادبيات عرفاني بعنوان پير، مرشد، خضر راه، قافله سالار، جلودار، مير و... تعبير و نامگذاري شده است. با اين وجود آنچنان اين راه پرخطر تصوير شده است که بسياري از افراد از راه باز مي مانند، عده اي باز مي مانند چون بي تاب و توان و توشه مي شوند و عده اي هم جان را در راه رسيدن به هدف از دست مي دهند و تعداد کمي در آخر کار با استقامت و صبري خاص به سر منزل مقصود مي رسند.
کليد واژه ها: عرفان، سير و سلوک، سالک، دين، شريعت

مقدمه
 

مسائل عرفان کيفيت رجوع اهل الله به سوي خداي متعال و نحوه سلوک و مجاهدات اهل الله و بيان نتايج دنيوي و اخروي و اعمال و افعال و اذکار است، به وجهي که در حقيقت و واقع ثابت و متحقق است. (قيصري، رسائل، 6)
با ظهور و عرفان نظري، مسئله رابط بين آن و سير و سلوک مورد بحث قرار گرفت، و تا به امروز يکي از مسائل مهم در تحقيق پيرامون تصوف محسوب مي شود. عرفان نتيجه قيل و قال نيست. بلکه ثمره کشف و حال و مقامات عاليه است که دسترسي به آن به جز از راه تزکيه ي نفس و عشق به مبدأ امکان پذير نيست. عرفان نظري ثمره علم حصولي نيست. بلکه نتيجه ي علم حضوري است.
ويليام چيتيک مي گويد: عرفان عملي علم تحولاتي است که روح در طول سفرش به سوي خدا پيدا مي کند. (چيتيک، تعاليم معنوي مولوي، 1382، 13) و در فرهنگ اسلامي تبين تجربيات عملي در سير و سلوک عارف، به علم خاص به نام علم عرفان عملي يا علم طريقت انجاميده است که يکي از علوم مختص به تصوف اسلامي است. (يزدان پناه، درآمدي بر تاريخ عرفان اسلامي، 5) بنابراين، علم عرفان عملي را اين گونه مي توان بيان کرد: عرفان عملي، بيان تجربه سالکان و عارفان و نشان دادن راهکارهاي سير در راه مستقيم هدايت مي باشد.
اما هدف از تصوف، وصول به حق و سير در طريق کمال است و گذر از مراحل آغشته با نقص به مراتب آميخته با تماميت و کمال انساني است. از آغاز ظهور تصوف، که مصادف با تبلور وحي اسلامي است، سير و سلوک همواره اصل و اساس تصوف بوده و بزرگان معرفت، هم خود را به بيان نحوه طي طريق و رهايي از موانع راه و اشاره به نشيب و فرازهاي آن معطوف مي داشتند. (نصر، جاودان خرد، 1382)
همچنين گفته شده است: هدف عرفان بينايي و بصيرت دروني است و اگر آدم به اين مرحله برسد خواهد توانست چشم بر هم نهاده همه آفاق و انفس را سير کند. فرسنگ ها دورتر را بنگرد و همه چيز را ببيند و رابطه اي همچون رابطه ميان پيامبر اکرم (ص) با اويس قرني برقرار سازد که هرگز يکديگر را نديده بودند ولي از کوچکترين حرکات و سکنات يکديگر با خبر بودند. (تذکره الاولياء، 1373، (ص) 19 ـ 29)
سلوک و طي طريق و سفر براي رسيدن به حق، به اموري بستگي دارد و تا اين امور انجام نشود سفر به انجام نخواهد رسيد و حتي نمي توان در اين راه قدم نهاد، و رسيدن به حق هم به اين امور بستگي دارد. سالکان راه حق و حقيقت دراين باره اتفاق نظر دارند که اگر جذبه باطني و دعوت و امداد الهي در کار نباشد، چشم پوشيدن از دلبستگي هاي نفساني و لذت هاي دنيوي براي هيچ کس امکان نخواهد داشت. (قيصري، 1374، مقصد 2، فصل 2) و همچنين گفته شده است: حال موهبتي الهي است که نه از طريق مجاهده و رياضت، بلکه به عنايت ويژه خداي سبحان بر دل فرو مي نشيند. (سراج، اللمع، 65 و 66) آنچه قابل توجه است اين است که در عرفان اسلامي سالک بي نياز از شريعت و ديانت نمي باشد و حتي خود سالک اين را مي داند که بدون ديانت و شريعت راه به جايي نمي برد، و بي توجهي به دين و شريعت را خطرناک ترين عامل سقوط، انحراف و اشتباه در مراحل مختلف سلوک مي داند. و اينکه راه تصوف و عرفان از طريق دين است، رسيدن به عرفا، يعني شناخت و درک حقيقت خداوند يا حقيقت و منشاء و اصول هستي، و عرفان، هدف نهايي راه عارف و سير و سلوک و تصوف است. صوفيان معتقدند که جز از راه دين نمي توان به حقيقت و اسرار الهي راه يافت. اما تفاوتي بين عرفان و دينداري وجود دارد، که اساسي ترين آن اين است که وقتي شخص به دستورات ديني عمل مي کند، پاداشي براي آخرت خود ذخيره مي کند و در واقع عابد و زاهد نتيجه کار خود را در قيامت خواهد ديد و شايد به خاطر پاداش در آخرت عمل ديني را انجام دهد، اما آنچه سالک به دنبال آن است و بايد به آن برسد اين است که بدون فاصله بايد نتيجه اعمال خود را در تحولات دروني خود پيدا کند و به آن برسد.
و آنچه همه عارفان به آن اعتقاد دارند اين است که، عرفان مثبت هرگز نمي تواند حجابي ما بين عارف و خدا باشد به طور کلي، زيباييهاي محسوس و معقول و غير آن، هرگز نبايد بين سالک و مقصد نهايي او حجاب باشد، اين مقصد، بارگاه کمال مطلق است. (جعفري، عرفان اسلامي، 1384، 53) چنانکه در قرآن کريم آمده است،«و لکل وجهه هو موليها فاستبقوا الخيرات» (سوره بقره، آيه 148) يعني هر گروه و دسته اي را جهتي است که روي سوي آن مي کند، پس در انجام اعمال نيک پيشي گيريد. و همچنين«و لکل درجات مما عملوا» (سوره احقاف، آيه 19) يعني هر کسي را مرتبت و درجه بسته به اعمالي است که انجام داده و اين خطاب به همه انسان هاست.
اهل مذاهب و اديان مختلف و افراد گوناگون بسته به اعتقادات و ميزان فهم و درک و مشرب و ذوق و سليقه خود و تاثيرات محيطي که در آن بزرگ شده اند و تاثير افراد و افکاري که با آن برخورد داشته اند، هر يک راهي را انتخاب مي کنند که معتقدند آنان را به مقصود مي رساند. هر کدام به طريق خود مي کوشند راهي را بروند که آنها را به يارو مقصد برساند. اينجاست که هر کس به قدر درک خود و به ميل خود، به طريقي که او را تسکين مي دهد و آرامش مي بخشد و مي پندارد که به وصال معشوق و ديدار و لطف دوست خواهد رساند و او را به خدا و نيکي مطلق نزديک خواهد کرد، متوصل مي گردد، اگر اخلاص و صميميت در کار باشد، راهي برايش باز خواهد شد. و اگر غير اين باشد، راه به جايي نخواهد برد.
اما اصل و حقيقت عرفان عبارت است از جهاد اکبر (جهاد با نفس) و رسيدن به آگاهي و بصيرت دروني که در آن صورت همه مسائل و کليه مشکلات بشر حل مي گردد. ديگر او و من و تويي باقي نمي ماند که اختلافي باقي بماند، همه يکي مي شود عليرغم تفاوتهاي ظاهري در دين و در باورهاي گوناگون، چشم به مغز و درون اديان روشن مي گردد که همه اديان يکي است و به اسلام و دين خاتم يعني مکمل همه اديان قبلي ختم مي گردد.

سير و سلوک
 

سير و سلوک عرفاني همچنان که از مفهوم اين دو کلمه پيداست، پويا و متحرک است. بر خلاف اخلاق که ساکن است. يعني در عرفان سخن از نقطه آغاز است و از مقصدي و از منازل و مراحلي که به ترتيب سالک بايد طي کند تا به سير منزل نهايي برسد. از نظر عارف واقعا بدون هيچ شائبه براي انسان«صراط» وجود دارد و آن صراط را بايد بپيمايد و مرحله به مرحله و منزل به منزل طي نمايد و رسيدن به منزل بعدي بدون گذر کردن از منزل قبلي ناممکن است. (مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، 70 و 74) همچنين در سير و سلوک عرفاني از يک سلسله احوال و واردات قلبي سخن مي رود که منحصراً به يک«سالک راه» در خلال مجاهدات و طي طرق دست مي دهد و مردم ديگر از اين احوال و واردات بي بهره اند. (غني، تاريخ تصوف در اسلام، 1375، 212) اين منازل، مقامات و احوال خوانده مي شود.
در کتاب اسرار التوحيد از قول ابوسعيد ابوالخير آمده است که تصوف از حضرت ختمي مرتبت محمد بن عبدالله (ص) و بعد از ايشان از مولي الموحدين حضرت علي بن ابي طالب (ع) شروع مي شود تا معروف کرخي که خرقه از حضرت ثامن الائمه امام رضا عليه السلام گرفت و بعد از وي تا احمد غزالي همه فرق صوفيه يکي بودند و از آنجا به شعبه هاي گوناگون تقسيم شدند و به تدريج تعداد آنها بيشتر گرديد. از سوي ديگر جريانات فکري و فلسفي و عقايد و نظريات ديني و عقيدتي و آداب و رسوم گوناگون چيزي نيست که بتوانيم ادعا کنيم خلق الساعه بوده و هر يک از مکاني يا طرز فکري خاص جوشيده است. بنابراين جريانات فکري و مذهبي در طي اعصار و قرون بر يکديگر اثر متقابل گذاشته و از يکديگر متاثر شده اند (صبور، عشق و عرفان و تجلي آن در شعر فارسي، 1349، 61)
علماي طريقت براي سالک، منازل و مراحلي را بيان کرده اند و طريق سير در آن را شرح داده اند. البته در تعداد منازل و مراحل سير و سلوک و ترتيب آنها اختلاف وجود دارد. و کمترين آن را هفت مرحله شمرده اند. بعضي هفتاد و کساني يکصد منزل براي آن شمرده اند و بعضي تا هزار و حتي هفتاد هزار نيز ادعا کرده اند. عده اي هم معتقد هستند سلوک انسان آغازش تنبه و انجامش لقا است، و مي گويند در اين مسير پنج مرحله کلي وجود دارد که سالک بايد آنها را طي کند.
1 ـ به خدا، رسول و معاد اعتقاد داشتن
2 ـ دوري از راه ها و عادات قبلي و اطاعت دستورات خداوند
3 ـ تهذيب و تزکيه و خالي کردن نفس از غير
4 ـ دوري از خودبيني و رسيدن به حالت فنا در مقابل بزرگي حق تعالي
5 ـ آماده شدن براي وظايف الهي در جامعه
عطار هم مراحل هفتگانه اي را براي رسيدن سير و سلوک و طلب حقيقت و رسيدن به درجات عاليه خودسازي تا آگاهي کامل و رسيدن به ديدار روي دوست در نظر گرفته است. که آنها عبارتند از:
«طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحيد، حيرت، فنا» که اين عدد هفت و موضوع هفت شهر عشق يا هفت مرحله سلوک و هفت وادي عشق که عطار در منطق الطير خود وصف کرده است از آداب و رسوم و اعتقادات و طرق تزکيه نفس و خودسازي در قديم سرچشمه مي گيرد. مصريان قديم براي تزکيه نفس مرحله را قائل بودند و در آيين مهرپرستي مقامات هفتگانه اي وجود دارد که انسان را به عشق مطلق و خرد و حقيقت هستي مي رساند، و عده اي هم مقامات سير و سلوک را در طريقت چنين بيان کرده اند:
«توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل، رضا» در اين راه نمي توان قدم گذاشت، و نمي توان مراحل کمال را طي نمود مگر اخلاص و پاکي دل وجود داشته باشد. و حقيقت را با چشم سر نتوان ديد بلکه با دل و جان مي توان مشاهده کرد، چنانکه مولي علي عليه السلام در يکي از خطبه هاي دلکش نهج البلاغه مي فرمايند: «لا يدرکه العيون بمشاهده العيان و لکن يدرکه القلوب بحقائق الايمان»

پي نوشت ها :
 

1 ـ دانشگاه پيام نور ـ تهران
 

منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13